جدول جو
جدول جو

معنی درد گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

درد گرفتن
(زِ نُ / نِ / نَ دَ)
متوجع شدن: شکمش درد گرفت و بس ثفل از زیر او بیرون آمد. (ترجمه تفسیر طبری).
گفت بخوردم کرم درد گرفتم شکم
سر بکشیدم دو دم مست شدم ناگهان.
لبیبی.
او را (رابعه را) دیدم با کوزه ای شکسته... و خشتی که وقتی سر بر آنجا نهادی و گفت:دلم درد گرفت. (تذکره الاولیاء عطار). برق، درد گرفتن شکم گوسفندان از خوردن بروق. (تاج المصادر بیهقی)، متألم شدن. درد خاستن. مبتلی به درد و رنج شدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرب گرفتن
تصویر ضرب گرفتن
در موسیقی نواختن ضرب، تنبک زدن، نواختن تنبک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درز گرفتن
تصویر درز گرفتن
دوختن درز جامه، کنایه از کوتاه کردن سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرد گرفتن
تصویر گرد گرفتن
اطراف و جوانب کسی یا چیزی را گرفتن
کنایه از محاصره کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
یاد گرفتن، آموختن، گرفتن، تصرف کردن
برداشتن، احاطه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرم گرفتن
تصویر گرم گرفتن
کنایه از با کسی به گرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرو گرفتن
تصویر فرو گرفتن
احاطه کردن، محاصره کردن، گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن، در میان گرفتن، اشغال کردن، تصرف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرض گرفتن
تصویر قرض گرفتن
وام دادن، عاریه دادن، قرض کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرده گرفتن
تصویر خرده گرفتن
کنایه از عیب و ایراد گرفتن از کسی یا چیزی، برای مثال انوری بی خردگی ها می کند / تو بزرگی کن بر او خرده مگیر (انوری - ۲۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از در گرفتن
تصویر در گرفتن
آتش گرفتن، شعله ور شدن، سوختن، اثر کردن، تاثیر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاد گرفتن
تصویر یاد گرفتن
آموختن، فراگرفتن کاری، از بر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرو گرفتن
تصویر گرو گرفتن
گرو گرفتن، چیزی را به رهن گرفتن، گرو کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تِ گَ دَ)
دوختن، قسمتی از پارچه را روی هم نهادن و بدرازا دوختن بقصد کاستن از عرض آن همچنان که دو کنار جامه را، درز گرفتن مطلبی یا کلامی یا کمر چیزی، کوتاه کردن گفتگوی آن. به اختصار آن کوشیدن. به کوتاهی آن پرداختن. (یادداشت مرحوم دهخدا). کوتاه آمدن در سخن و مطلبی را سربسته و ابتر گذاشتن برای احتراز از ملال شنوندگان یا علل دیگر. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
(زَ خوَرْ / خُرْ دَ)
گردکسی یا چیزی را گرفتن. اطراف و جوانب او را گرفتن. محاصره کردن. اغتفاق. (از منتهی الارب) :
گسست و به خاک اندر آمد سرش
سواران گرفتند گرد اندرش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ / رِدَ)
از چیزی گرد ستردن. پاک کردن گرد. زدودن گرد
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
آموختن. فراگرفتن مطلبی از کسی به تعلیم. تعلم:
که حسن باشد مرید و امتم
درس گیرد هر صباح از تربتم.
مولوی.
گلی که درس تبسم ز غنچۀ تو گرفت
چه خنده های نمک ریز بر صبا که نکرد.
طالب معنوی (از آنندراج).
، عبرت گرفتن
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ دَ)
دودزده شدن. به بوی و رنگ دود آلودن. (یادداشت مؤلف). اثر دود اعم از رنگ و بوی یافتن. دودگن شدن:
دود وحشت گرفت چهرۀ عمر
آب دیده بریز و پاک بشوی.
خاقانی.
، کشیدن دخانیات. پک زدن به سیگار و غلیان وچپق و وافور و نظایر آن. بیشتر در مواردی گفته می شود که به طرف تکلیف می شود یک دو پک بکشد، گویند: یک دود بگیر. (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
انتصاف. ستاندن حق خود از دیگری، حق کسی را از دیگری گرفتن، داد ستدن:خدا داد مرا از تو بگیرد، سزای ستمکاری ترا بدهد
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرده گرفتن
تصویر خرده گرفتن
خرده گرفتن برکسی. عیب جویی کردن نکته گرفتن بر او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پند گرفتن
تصویر پند گرفتن
عبرت گرفتن اعتبار تذکیر تذکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرا گرفتن
تصویر پرا گرفتن
فرا گرفتن: (ردن ردنا پراگرفت) (منتهی الاب)
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن دست، منع کردن باز داشتن از کاری، مدد کردن یاری کردن، مسخره کردن استهزاء نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردل گرفتن
تصویر بردل گرفتن
رنجیده شدن و آزرده گشتن، بی صبر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درز گرفته
تصویر درز گرفته
کوتاه کرده (سخن)، خلاصه ملخص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربرگرفتن
تصویر دربرگرفتن
التزام، بغل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درز گرفتن
تصویر درز گرفتن
دوختن
فرهنگ لغت هوشیار
اتخاذ کردن اخذ کردن، آتش گرفتن مشتعل شدن، یا آتش در گرفتن آتش افتادن شعله ور شدن، اثر کردن تاثیر کردن، پرداختن مشغول شدن، آغاز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن گرد و غبار چیزی زدودن گرد، پوشیده شدن از گرد و غبار. گرد گرفتن کسی یا چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرب گرفتن
تصویر ضرب گرفتن
تنبک زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد گرفتن
تصویر گرد گرفتن
((گَ گِ رِ تَ))
خاکروبی کردن، خاک آلود شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درز گرفتن
تصویر درز گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
دوختن شکاف جامه، کوتاه کردن سخن برای جلوگیری از فاش شدن رازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
اتخاذ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرده گرفتن
تصویر خرده گرفتن
انتقاد کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از در گرفتن
تصویر در گرفتن
اتخاذ
فرهنگ واژه فارسی سره
تعبیر خواب دزد یا دوست است یا مهمان است و یا مسافر و از این سه خارج نیست. در خواب های ما آنچه دزد می دزدد مهم نیست و هیچ تعبیری ندارد بلکه برداشت ما از تعبیر خواب دیدن دزد اهمیت دارد و تعابیر مختلفی به وجود می آورد. در علم تعبیر ترس نیز شادی است. یک صاحب خانه وقتی در خانه خویش با دزد رو به رو شود می ترسد بنابراین از دیدار یک دوست قطعاً شاد و خوشحال می شود. اگر در خواب دیدید دزدی به خانه شما آمده مهمانی برای شما می رسد یا مسافری می آید. اگر مسافری در راه دور ندارید منتظر مهمان نا خوانده باشید. اگر به شما خبر دادند که دزد آمده از دوستی به شما خبر می رسد و یا نامه ای دریافت می کنید به هر حال در خواب دزد بد نیست بر خلاف بیداری که از دزد متنفریم. ، تعبیر خواب دزدیده شدن، تعبیر خواب دزد نشانه بیماری، کمبود و یا ناراحتی جسمانی است. ، اگر در خواب دزد سیاه پوستی را مشاهده کردید. شما زا ناحیه صفرا رنج می برید. ، اگر در خواب پوست دزد به رنگ سرخ بود بیماری مربوط به خون شخص بیننده خواب است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب